عالی بود
همانطور که در گفتارهای مختلف در راه مربی از مربی حقیقی سخن به میان آوردهایم و گوشزد کردهایم که ما صرفا یک وسیله هستیم؛ فلذا توسل در امر تربیت و استعانت از خود مربی حقیقی اهمیت ویژه پیدا میکند. به همین دلیل در اینجا به تناسب مقالهای گزینش شده از ماهنامه اطلاعرسانی علمی و آموزشی خانواده مبلغان (شماره۲۰، شهریورماه ۱۴۰۳ شمسی) با عنوان تربیت و توسل از جناب آقای هادی حسین خانی آوردهایم که شما را به مطالعهی آن دعوت میکنیم:
توسل به معنای «واسطه قرار دادن شیء یا شخصی است برای وصول به مطلوب؛ با استفاده از همۀ اسباب و وسایل عادی و غیرعادی»؛ چنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ»؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا بپرهیزید و وسیلهای برای تقرب به او بجویید.»
بیتردیـد انسـان بـرای دسـتیابی بـه بسـیاری از کمـالات مـادی و معنـوی، به خارج از محدودهی وجودی خویش نیازمند است. عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسک به سببها و وسایل برای رسیدن به کمالات مادی و معنوی لازمهی این نظام است.
زندگی عالمان راستین سرشار از ابراز عشق و علاقه به انوار مقدس معصومان علیهم السّلام و توجه و توسل به آنهاست و خود نیز اذعان داشتهاند که مهمترین اسباب توفیق ایشان در رسیدن به مدارج علمی و معنوی، توسل به اهل بیت علیهم السّلام و عنایتهای ایشان بوده است.
برای تاثیرپذیری هرچه بیشتر از توسل در تربیت فرزندانمان، هم باید در منزل مجلس روضه و توسل بر پا کرد و هم باید به مجالس دیگر رفت. صرف حضور و شرکت در مراسم مربوط به ائمه علیهم السلام، اثربخش و انسانساز است.
آیت الله بهجت رحمت الله علیه میفرمودند: امام معصوم «عین الله الناظره» است. زنده است. ناظر است. قادر و مقتدر است. ائمه علیهم السّلام حاضرند، میبینند، جواب میدهند. التفات ما کم است. زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود، اذن دخول بخواهید. اگر حال داشتید، به حرم اهلبیت علیهم السّلام بروید؛ اگر حالتان مساعد نیست، به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و به حرم ایشان بروید و دوباره از حضرات معصومین اجازەی ورود بخواهید. همهی زیارتنامهها مورد تأیید هستند. زیارت جامعۀ کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما بخواند، با زبان قلب بخوانید.
همسر شهید آیت الله محمدباقر صدر رحمت الله علیه میگوید: من پس از ازدواج، از ایران به عراق منتقل شدم. دوری و فراق از خانواده و تفاوت زیادی که بین آنجا و ایران بود، مرا رنج میداد. یک روز به حرم امیرالمؤمنین علیه السّلام مشرف شدم و درخواست نمودم تا خداوند به من قدرت و تحمل شرایط سخت زندگی را بدهد. پس از زیارت، احساس عجیبی به من دست داد. با خود گفتم: من با یک شخص عادی زندگی نمیکنم؛ بلکه با یکی از اولیای خدا و رهبری دانشمند ازدواج کردم.
پس از آن دعا و زیارت، آرامشی خاص و ظرفیتی بزرگ در برابر همهی سختیها در خود احساس کردم و به اجرای تمام اوامر ایشان، با کمال رضایت و خوشحالی، حاضر بودم.
عالمه طباطبایی رحمت الله علیه دربارهی همسر خود چنین میفرمود: عیال ما زن بسیار مؤمن و بزرگواری بود. ما در معیّت ایشان برای تحصیل به نجف اشرف مشرف شدیم و ایام عاشورا، برای زیارت به کربلا میآمدیم و پس از پایان این مدت، چون به تبریز مراجعت کردیم، روز عاشورایی ایشان در منزل نشسته و مشغول خواندن زیارت عاشورا بود. میگوید:« دلم ناگهان شکست و با خود گفتم: ده سال در کنار مرقد مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام بودیم و امروز از این فیض محروم شدهایم. یکمرتبه دیدم که در حرم مطهر، در زاویۀ حرم، بین بالاسر و روبهرو ایستادهام و رو به قبر مطهر مشغول خواندن زیارت هستم و حرم مطهر و خصوصیات آن به طور سابق بود؛ ولی چون روز عاشورا بود و مردم غالبا برای تماشای سینهزنان میروند، فقط در پایین پای مبارک، مقابل قبر سایر شهدا، چند نفری ایستاده و بعضی از خدام برای آنها مشغول زیارت خواندن هستند و چون به خود آمدم، دیدم در خانه نشسته و در همان محل مشغول خواندن بقیه زیارت هستم.»
مقام معظم رهبری حفظه الله در خاطرات خود از مادرشان نقل میکنند که همواره در منزل روضه داشتند: هر وقت از مدرسه میآمدیم، روضه بود یا میهمان بود. باید گوشهای توی راهرو و پلهها، جایی، خودمان را سرگرم میکردیم تا این روضه و میهمانی تمام شود.
یکی از فرزندان استاد شهید مطهری رحمت الله علیه درباره مادرشان میگوید: در سفری که در سال ۱۳۷۵ به مشهد داشتیم، در ساعت آخر مادر اصرار داشتند که مجددا به حرم امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام مشرف شوند. فرصت برای پارک خودرو در جای مناسب نبود. به ناچار ایشان را جلوی حرم پیاده کرده و در خیابان منتظر ماندم. مادر پس از بازگشت از حرم، حال خوشی داشتند و این ابیات را زمزمه میکردند:
مـن دوش بـه دربـار تو ای شـاه رسـیدم / بشکسته دل افسرده به سوی تو دویدم
در طــوس تویــی مظهــر الطــاف الهــی / ای آیت حق با تو چه گویم که چه دیدم
بودنــد پراکنــده ملائک بــه حریمــت / از همهمه عــرش، نــدای تــو شــنیدم
بودنــد ثناگــوی تــو حــوران بهشــتی / یـک لحظـه بـه خود آمـدم و هیـچ ندیدم
بــا دســت تهــی بــار گنــه آمــدهام مــن / عمــری بــه فنــا لــذت معنــا نچشــیدم
ای جوهــر ســیال ولایت کرمی کن / من مرغ ضعیفم که ز بامـت نپریـدم
هر لحظه خیالم به ولای تو مصفاست / جــز بارگهــت جــای دگــر برنگزیدم
تــو بــاب جــوادی پســر موســی جعفــر / ای خان کرم ســد منمــا راه امیــدم
تـو ضامـن آهـو و ملقـب بـه «رضا»یی / من مهر شما طایفـه ارزان نخریدم
ای شافع زوار بیــا شــافع مــن شــو / مــن کهنهگدایــم ز درت پــا نکشــیدم
عالی بود
بسیار عالی
سلام وقتتون پربرکت ممنون از همراهی ارزشمندتون
خیلی استفاده بردیم بیشتر از این محتواها بگذارید لطفا
ممنون و متشکر بابت مطالب خوبتون
خیلی استفاده بردیم بیشتر از این محتواها بگذارید لطفا
سلام
وقتتون پربرکت
ممنون از همراهی ارزشمندتون